غزل ای از شاعر ارسلان صمدی لرگانی
- شناسه خبر: 2500
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۳:۴۴
- بازدید : 11
- نویسنده: خبرنگار
ای گوهر یکدانه که آمال جهانی تاکی بصدف ای گهرازخلق نهانی
درکسوت مکسوف ایامهرجهانتاب برباغ جهان این همه انوارفشانی
عالم شده درظلمت یلدای جهان گم جز طالع فجر تو نداریم گمانی
شیرازه ی عالم زسرشت توسرشتند سر رشته ی هر قافله سالار جهانی
خوبان همه دارند تمنای وصالت ای خوبترین چندپسِ پرده بمانی
ره گمشدگان دست برآرندچوسوسن تا از تو بگیرند ز گلزار نشانی
گل واژه به لب بهر اجابت به تمنا تامضطربی رابه طرب خانه رسانی
دریای سعادت بودآنگاه که کشتی زین ورطه ی امواج خروشان بِرَهانی
جزروی تو مارا نبود خواهش دیگر برگیر نقاب از رخ آن سبع مثانی
ترسم نرسد دست به دامان بلندت این خاک نشین راچه به آن سروچمانی
هم زینت عرشی و مداد کلماتی هم عین مسمائی وهم علم معانی
گفتم که توآن مهردرخشنده ی دهری پندارِ خطا بود، منور تر از آنی
بایک نظری اربنوازی دل مارا دل میشودازحسن نظریوسف ثانی
داردصمدی چون توشهی صاحب حشمت خواهد زتو از عهد ازل خط امانی
شاعر: ارسلان صمدی لرگانی
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد