آموزش در عصر جهانی: بازطراحی یادگیری از طریق پروژههای بینالمللی / دکتر سید محمدرضا حسینی علی آباد
- شناسه خبر: 2629
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۳:۵۷
- بازدید : 21
- نویسنده: خبرنگار

به گزارش اقتصاد دیجیتال و هوش مصنوعی، در جهانی که مرزهای جغرافیایی به لطف فناوری و ارتباطات کمرنگتر از همیشه شدهاند، آموزش دیگر نمیتواند در چارچوبهای سنتی و محلی محصور بماند. عصر جهانیسازی، با همه پیچیدگیها و فرصتهایش، تقاضای جدیدی را پیش روی سیستمهای آموزشی قرار داده است: بازطراحی یادگیری به شکلی که نهتنها پاسخگوی نیازهای محلی باشد، بلکه افراد را برای مشارکت در یک جامعه جهانی آماده کند. پروژههای بینالمللی، بهعنوان پلهایی که کشورها، فرهنگها و ذهنها را به هم متصل میکنند، در این بازطراحی نقشی محوری ایفا میکنند. این یادداشت به کاوش در این موضوع میپردازد که چگونه همکاریهای آموزشی فرامرزی میتوانند یادگیری را متحول کنند، مهارتهای مورد نیاز قرن بیستویکم را پرورش دهند و در عین حال، چالشهای این مسیر را به فرصتهایی برای رشد تبدیل کنند. هدف این است که نشان دهیم آموزش در عصر جهانی نهتنها یک ضرورت، بلکه یک امکان بینظیر برای خلق آیندهای بهتر است.
تصور کنید دانشجویی در تهران، از طریق یک پلتفرم آنلاین، با همتیمیهایی از برزیل، هند و سوئد روی یک پروژه مشترک کار میکند؛ پروژهای که هدفش طراحی راهحلی برای کاهش آلودگی هواست. این دانشجو نهتنها علم محیطزیست را یاد میگیرد، بلکه با فرهنگها، دیدگاهها و روشهای مختلف حل مسئله آشنا میشود. این دقیقاً همان چیزی است که پروژههای بینالمللی به آموزش هدیه میدهند: تجربهای فراتر از کتابهای درسی و کلاسهای درس معمولی. در دهههای گذشته، آموزش عمدتاً بر انتقال دانش متمرکز بود، اما حالا با سرعتی که دنیا تغییر میکند، این رویکرد دیگر کافی نیست. سازمانهایی مثل یونسکو و OECD بارها تأکید کردهاند که مهارتهایی مثل تفکر انتقادی، حل مسئله، همکاری و آگاهی بینفرهنگی، کلید موفقیت در قرن جدید هستند. پروژههای بینالمللی، با ایجاد فضایی برای تعامل واقعی میان افراد از نقاط مختلف جهان، این مهارتها را به شکلی طبیعی و عملی پرورش میدهند.
یکی از بزرگترین تحولاتی که این پروژهها به ارمغان میآورند، دموکراتیزه کردن دسترسی به آموزش است. در گذشته، یادگیری بینالمللی محدود به دانشجویانی بود که توان مالی سفر به خارج یا ثبتنام در دانشگاههای معتبر جهانی را داشتند. اما حالا، با ظهور فناوریهای دیجیتال مثل پلتفرمهای یادگیری آنلاین، ویدئوکنفرانسها و ابزارهای همکاری ابری، این فرصت برای میلیونها نفر در دسترس قرار گرفته است. مثلاً برنامه “اراسموس پلاس” اتحادیه اروپا، که از سال 2014 بیش از 10 میلیون نفر را در پروژههای آموزشی بینالمللی درگیر کرده، نشان میدهد که چگونه همکاریهای فرامرزی میتوانند یادگیری را فراگیرتر کنند. دانشجویی در یک روستای دورافتاده در آفریقا میتواند از طریق یک دوره آنلاین مشترک با دانشگاهی در اروپا، به دانش روز دنیا دسترسی پیدا کند، بدون اینکه نیازی به ترک خانهاش باشد. این نهتنها شکافهای آموزشی را کم میکند، بلکه به افراد اجازه میدهد در اقتصاد جهانی مشارکت فعالتری داشته باشند.
اما این فقط به دسترسی خلاصه نمیشود؛ کیفیت یادگیری هم با این پروژهها دگرگون میشود. وقتی دانشآموزان یا دانشجویان در یک تیم بینالمللی کار میکنند، مجبورند با چالشهایی روبهرو شوند که در کلاسهای سنتی کمتر دیده میشود. مثلاً تفاوتهای زبانی میتواند به یک مانع تبدیل شود، اما همین مانع، آنها را وادار میکند مهارتهای ارتباطیشان را تقویت کنند. یا اختلاف ساعت بین کشورها، که مدیریت زمان و برنامهریزی را به یک درس عملی تبدیل میکند. فرض کنید یک گروه بینالمللی در حال طراحی یک اپلیکیشن آموزشی است؛ دانشجوی آمریکایی ایده اولیه را میدهد، برنامهنویس هندی کدنویسی را انجام میدهد و طراح گرافیک ژاپنی رابط کاربری را خلق میکند. در این فرآیند، هر کدام نهتنها تخصص خودشان را به کار میبرند، بلکه یاد میگیرند چطور ایدههایشان را با دیگران هماهنگ کنند، اختلافنظرها را مدیریت کنند و از تنوع دیدگاهها به نفع پروژه استفاده کنند. این تجربه، چیزی است که هیچ کتاب درسی نمیتواند بهطور کامل آموزش دهد.
پروژههای بینالمللی همچنین به آموزش انعطافپذیری و نوآوری میافزایند. در دنیایی که مشاغل و صنایع با سرعت نور تغییر میکنند، توانایی سازگاری با شرایط جدید یک مزیت رقابتی بزرگ است. همکاری با افرادی از فرهنگها و سیستمهای آموزشی مختلف، ذهن را باز میکند و به افراد یاد میدهد که یک مشکل را از زوایای متعدد ببینند. مثلاً در یک پروژه مشترک بین دانشگاههای کانادا و چین برای توسعه فناوریهای انرژی پاک، دانشجویان کانادایی با رویکردهای عملی و آزمایشگاهی آشنا بودند، در حالی که همتیمیهای چینی بر مدلسازی ریاضی تأکید داشتند. ترکیب این دو روش، نهتنها پروژه را موفقتر کرد، بلکه به هر دو گروه نشان داد که راههای متفاوتی برای رسیدن به یک هدف وجود دارد. این نوع یادگیری، که مبتنی بر تجربه و تعامل است، افراد را برای مواجهه با چالشهای غیرمنتظره در زندگی حرفهای آماده میکند.
البته، این مسیر بدون چالش نیست. یکی از بزرگترین موانع، نابرابری در زیرساختهای فناوری است. در حالی که دانشجویان در شهرهای بزرگ به اینترنت پرسرعت و ابزارهای مدرن دسترسی دارند، بسیاری در مناطق محروم حتی یک لپتاپ ساده هم ندارند. این شکاف دیجیتال میتواند مشارکت عادلانه در پروژههای بینالمللی را مختل کند. علاوه بر این، تفاوتهای فرهنگی گاهی به سوءتفاهم منجر میشود؛ مثلاً در برخی فرهنگها، انتقاد مستقیم بیادبی تلقی میشود، در حالی که در فرهنگهای دیگر نشانه صداقت است. مدیریت این تفاوتها نیاز به آموزش و آگاهی دارد. هزینههای مالی هم نباید نادیده گرفته شود؛ راهاندازی و پشتیبانی از پروژههای بینالمللی، از توسعه پلتفرمها گرفته تا هماهنگی بین سازمانها، بودجه قابل توجهی میطلبد. اما نکته اینجاست که این چالشها، غیرقابل حل نیستند. دولتها، سازمانهای بینالمللی و بخش خصوصی میتوانند با سرمایهگذاری مشترک، این موانع را برطرف کنند. مثلاً پروژه “EdX” که توسط MIT و هاروارد راهاندازی شده، با همکاری دانشگاههای سراسر جهان، دورههای رایگان یا ارزانقیمت ارائه میدهد و نشان داده که با برنامهریزی درست، میتوان این مشکلات را به حداقل رساند.
از منظر کاربردی، پروژههای بینالمللی میتوانند تأثیر مستقیمی بر اقتصاد و جامعه داشته باشند. وقتی افراد با مهارتهای جهانی آموزش میبینند، شانس بیشتری برای ورود به بازار کار بینالمللی دارند. مثلاً یک مهندس جوان که در یک پروژه مشترک با شرکتهای آلمانی و ژاپنی کار کرده، نهتنها دانش فنیاش را ارتقا میدهد، بلکه رزومهای میسازد که در هر جای دنیا قابل ارائه است. این موضوع بهویژه برای کشورهای در حال توسعه حیاتی است، جایی که نیروی کار ماهر میتواند موتور رشد اقتصادی باشد. از طرف دیگر، این پروژهها به تبادل دانش و نوآوری بین کشورها کمک میکنند. فرض کنید یک تیم بینالمللی راهحلی برای آموزش آنلاین در مناطق کمبرخوردار پیدا کند؛ این راهحل میتواند در سراسر جهان پیاده شود و میلیونها نفر را تحت تأثیر قرار دهد. در واقع، آموزش در عصر جهانی، فقط به افراد سود نمیرساند، بلکه جوامع را به هم متصل میکند و به حل مشکلات بزرگتر مثل فقر، نابرابری و تغییرات اقلیمی کمک میکند.
در پایان، باید گفت که بازطراحی یادگیری از طریق پروژههای بینالمللی، چیزی فراتر از یک ترند آموزشی است؛ این یک ضرورت برای آمادهسازی نسلها برای دنیایی است که هر روز پیچیدهتر میشود. این پروژهها با شکستن دیوارهای کلاسهای سنتی، به افراد یاد میدهند که چگونه فکر کنند، چگونه با دیگران همکاری کنند و چگونه در جهانی پر از تنوع و تغییر، موفق شوند. بله، چالشهایی وجود دارد، از نابرابری دیجیتال گرفته تا تفاوتهای فرهنگی، اما این موانع با همکاری و خلاقیت قابل غلبهاند. آینده آموزش، در دست کسانی است که جرأت میکنند فراتر از مرزها فکر کنند و پروژههای بینالمللی، کلید این آیندهاند.
به قلم: دکتر سید محمدرضا حسینی علی آباد
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد